معنی گلی سفید و خوشبو
حل جدول
سمن
گلی خوشبو
یاسمن
شببو
مریم
نرگس
گلی خوشبو و سرخرنگ
نسترن
نام گلی خوشبو
رابو
صمغی سفید و خوشبو
کندر
گل زرد و سفید خوشبو
بابونه
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
گلی. [گ ِ] (ص نسبی) گل آلود. گلناک. آلوده به گل. منسوب به گل و خاکی. || سفالی و ساخته شده از گل. (ناظم الاطباء).
- امثال:
عمر گلی است، سخت بداخم. عظیم ترش رو.
گلی برای کسی آب گرفتن، در تداول عامه، مقدمات زیان یا آسیب برای کسی فراهم ساختن. برای او مایه گرفتن.
معادل ابجد
1134